جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۶۶۵: خوش آن شبم که ز روی تو ماهتابی بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش آن شبم که ز روی تو ماهتابی بود امید صبح وصالم به آفتابی بود خوش آن زمان که به روی تو برگشادم چشم خوش آن دمی که به وصلت مرا شتابی بود جمال روی تو را من نشان نیارم داد چه جای این مگر آن خود خیال و خوابی بود به راه بادیه ی شوق و کعبه مقصود زلال وصل تو جستیم و خود سرابی بود طبیب درد مرا دید و شرح حال نگفت عزیز من چه شد آخر تو را جوابی بود بریخت خون دلم گفتمش وبالت نیست بگفت خون چنین ریختن ثوابی بود به سرزنش همه یاران محرمم گویند جهان همیشه تو را رونقی و آبی بود چه شد که دل به غم روزگار بنهادی جواب داد که آن موسم شبابی بود جهان ملک خاتون