جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۶۵۰: یاری که همه میل دلش سوی وفا بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یاری که همه میل دلش سوی وفا بود برگشت و جفا کرد و ندانم که چرا بود بر حال من دلشده ی زار نبخشود این نیز هم از طالع شوریده ی ما بود از هجر تو هر چند که کردیم شکایت با وصل تو گویی نفس باد صبا بود آن عهد که بستی و دگر بار شکستی حقّا که نه از پیش من از پیش شما بود یک لحظه ز شادی جهان شاد نگشتم تا دامن وصل توأم از دست رها بود من شکر وصال تو نه می گفتم اگرنه آن دولت و شادی که مرا بود که را بود از رشک قبا می شد پیراهن دلها روزی که میان من و دلدار صفا بود مسکین دل من قید سر زلف بتان شد دیوانه به زنجیر کشیدند و سزا بود گویند که سلطان جهان بنده نوازست با ماش ندانم که چرا میل جفا بود جهان ملک خاتون