جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۶۴۹: دل را نسیم زلف معنبر دوا بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل را نسیم زلف معنبر دوا بود تا دوست را عنان عنایت کجا بود من زهر شربت شب هجران چشیده ام شهد لبت به جام رقیبان چرا بود من تشنه ام به آب زلال وصال تو سیراب دیگری ز لبت کی روا بود حسن و وفا از آنکه ندارند اتفّاق هر جا که مهوشیست چنین بی وفا بود بیگانه گشته ای ز من ای دوست بی سبب جورت بگو چرا همه بر آشنا بود لطفت مگر بگیردم این دست ناتوان ورنه بگو که سعی جهان تا کجا بود ای دل اگر جفا بری از دوست عیب نیست کار بتان دلبر بدخو جفا بود جهان ملک خاتون