جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۶۴۴: درد مرا طبیب مداوا نمی کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درد مرا طبیب مداوا نمی کند با من ز روی لطف مدارا نمی کند دردیست در دلم که علاجش به دست اوست وآن سنگ دل دواش مهیا نمی کند تیغ ستم زند به دل خستگان هجر وز هیچ روی میل و محابا نمی کند دل را ببرد از برم آن یار سست مهر وآنگه به شست زلف خودش جا نمی کند چون حلقه روز و شب به درش می زنیم سر لیکن چه سود کاو در ما وا نمی کند شوریده ام چو زلف به رخسار مهوشش تسکین خاطر من شیدا نمی کند سرویست نازپرور و در بوستان جان آخر چرا گذر به سوی ما نمی کند جهان ملک خاتون