جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۶۲۸: سایه سرو بلندش گر به ما می افکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سایه سرو بلندش گر به ما می افکند جان کنم ایثارش اما او کجا می افکند آن بت دلجوی را بین کز دو زلف کافرش حلقه ای در گردن باد صبا می افکند قامت و بالا نگویید آن که از بالا گذشت آن بلا را بین که مردم در بلا می افکند خسته ی تیغ فراقش کشته ی جان مرا بر بساط درد هجران بی دوا می افکند چشم و زلف کافرش بنگر که هر دم عالمی از خط مشکین پرچین در خطا می افکند هر ستمکاری که زلفش کرد با دل در جهان جور او و خیر خود را با خدا می افکند حسن رویت را نمی دانم که دایم از چه روی در میان دیده و دل ماجرا می افکند تند باد چرخ ناهموار گردون را ببین هر زمان در باغ جان سروی ز پا می افکند من چو ذره در هوایش می دوم گرد جهان مهر بر روی کسی دیگر چرا می افکند جهان ملک خاتون