جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۶۲۵: عاقبت درد من خسته سرایت بکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاقبت درد من خسته سرایت بکند از فراق تو بسی با تو شکایت بکند آنچه دیدم ز جفای فلک و جور رقیب بخت شوریده ی من با تو حکایت بکند درد هجران تو افکند در آتش دل من مگرم وصل تو ای دوست حمایت بکند جان رسیدم به لب از شدّت هجران جانا لطف جان پرور تو بو که عنایت بکند چه شود ای بت بگزیده ی من گر ز کرم دل ما را شب وصل تو رعایت بکند گر به خون دل ما هست رضایت صنما دل مسکین به جهان عین رضایت بکند گر خرامی سوی ما همچو سهی سرو روان بجز از جان چه فدای کف پایت بکند جهان ملک خاتون