جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۵۴۸: مرا جز شور تو در سر چه باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا جز شور تو در سر چه باشد مرا جز وصل تو درخور چه باشد شبی از روی لطف و مهربانی گر آیی نزدم ای دلبر چه باشد غریبی بی نوایی گر نوازی ثوابی کن از این بهتر چه باشد گر آیی پیشم ای سرو سمن بوی نثار پای تو جز سر چه باشد وگر بی انتظار از در درآیی زهی لطفت از آن خوشتر چه باشد رخم چون زر شد از هجران نگارا بگو وجهی نگویی زر چه باشد سر و افسر نهادم در ره عشق چو سر رفتم غم افسر چه باشد مرا افسون عشقت کرد بیهوش به من افسون افسونگر چه باشد به ظلمات شب هجرت فتادم بجز نور رخت رهبر چه باشد نگارا با منت این جور و خواری نمی دانم نظر تا در چه باشد بیا کاندر شب تاریک هجران به چشمم بی تو ماه و خور چه باشد برت ناخورده ام ای سرو آزاد گرم گیری شبی در بر چه باشد به من گفتی جفاکار وفاجوی جهان را جز بر این دل بر چه باشد جهان ملک خاتون