جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۵۴۲: تا مرا در جهان نشان باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا مرا در جهان نشان باشد مهر رویش میان جان باشد گاه و بیگاه و صبح و شام مرا ذکر او بر سر زبان باشد ای دلارام خونم از دیده در غم عشق تو روان باشد دوسه روزست تا ز باد بهار غنچه را اقچه در دهان باشد عاقبت چون بر او وزد بادی همه ایثار گل رخان باشد مهر ما نیست در دلت چه کنم یار باید که مهربان باشد دل ضعیفست و سخت بی طاقت بار هجران بر او گران باشد عشق دُرّیست بس گرانمایه دُر به دریای بی کران باشد دل ما دُرّ و عشق او دریاست لاجرم دُر در او نهان باشد در فراق رخ تو از دیده خون دل از غمم روان باشد نشنیدم که سرو در دو جهان پیش چشمم چنین روان باشد روی تو چون گلست در بستان شوق بلبل به گلستان باشد صبحدم در زمان گل ما را هوس روی دوستان باشد خاصه در بوستان سحرگاهی که نواهای بلبلان باشد نشود دل ز یاد تو خالی ای دلارام تا جهان باشد جهان ملک خاتون