جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۵۰۹: درد مرا مگر ز طبیبم دوا رسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درد مرا مگر ز طبیبم دوا رسد فریاد خستگان بلا هم خدا رسد آن جور و خواریی که تو کردی به جان من گر برکشم ز سینه خروشی مرا رسد عشّاق روی خوب تو بسیار در جهان وصلت کجا و من به کجا کی به ما رسد حال من گدای ستمدیده حزین روزی مگر به سمع تو ای پادشا رسد ما خاکی ییم بر سر خاک رهش ولی سلطان کجا به غور دل هر گدا رسد گر سر کشد ز ما قد سرو چمن چه باک با قامت تو سرکشی او را چرا رسد آری اگر به طرف چمن بگذری چو باد پابوس قد دلکش تو سرو را رسد زآن چشم پر ز فتنه و آن زلف پر ز شور حال خراب زار جهان تا کجا رسد گر آشناست حاضر و بیگانه یار نیست هم عاقبت به غور دل آشنا رسد جهان ملک خاتون