جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۵۰۸: سحرگهی که ز خواب شبانه برخیزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سحرگهی که ز خواب شبانه برخیزد هزار فتنه ز دور زمانه برخیزد اگر تو سرو گل اندام در کنار آیی هزار ناله ی شوق از کرانه برخیزد کجا کرانه کند یار مهربان از من اگر غبار وجود از کرانه برخیزد اگر تو سرو خرامان درآیی از در ما کدورت از دل ما بی بهانه برخیزد به سان سرمه کنم توتیای دیده ی خویش هرآن غبار کز آن آستانه برخیزد به بوی دانه خال تو هر زمان صنما کبوتر دلم از آشیانه برخیزد بسوزد این تتق زرنگار نُه تویی گرم ز آتش دل یک زبانه برخیزد کسی که از دو جهان فرد نیست در غم او گمان مبر که به محشر یگانه برخیزد نظر به چشم وفا کن دمی به حال جهان که از میانه فسون و فسانه برخیزد جهان ملک خاتون