جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۵۰۷: آن غمزه فتّانت از خواب چو برخیزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن غمزه فتّانت از خواب چو برخیزد دانم که ز هر گوشه صد فتنه برانگیزد بر خاک درش دایم چون معتکفیم از جان آخر ز چه رو جانان خون دل ما ریزد بر خاک من مسکین چون درگذری ای دوست گردیم چو برخیزد در دامنش آویزد جان گم شده از دستم بر خاک سر کویش دل خاک سر هر کو بی فایده می بیزد چون نیست تو را میلی با غم زدگان چتوان بیچاره دل محزون با بخت چه بستیزد آن سلسله ی مشکین بر پای دل ما نه کز زلف چو زنجیرت دیوانه نپرهیزد آن کس که غم عشقت از جان و جهان جوید از تیغ نیندیشد وز تیر نه بگریزد جهان ملک خاتون