جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۴۹۴: باد بویی ز سوی مصر به کنعان آورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باد بویی ز سوی مصر به کنعان آورد درد یعقوب ستم دیده به درمان آورد دست در گردن باد آرم و در پاش افتم که نسیمی ز سر زلف پریشان آورد بنده ی باد صبایم که به هر صبحدمی هم پیامی به برم از بر جانان آورد شکر معبود که شد دیده ی جانم روشن تا صبا سوی جهان بوی گریبان آورد یوسف مصر دل ما، دل ما را خون کرد تا که سرگشته سرم باز به سامان آورد گرچه هم عاقبت الامر به مقصود رسید لیک در حسرت و غم عمر به پایان آورد غمزه ی مست دلاویز تو بس خونریزست جان ما را ز ستم باز به افغان آورد خبرت هست که در حسرت لیلی رخت دل مجنون صفتم رو به بیابان آورد این چه قدست و چه بالا و چه رویست و چه مو سرو قدش به جهان باز مگر جان آورد جهان ملک خاتون