جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۴۸۷: دلدار رفت و کام دل ما روا نکرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلدار رفت و کام دل ما روا نکرد دردم به دل رسید و دلم را دوا نکرد برکند یکسره دل نامهربان ز ما فکری به هیچ حال ز روز جزا نکرد ما را میان خون دل و دیده غرقه دید رحمی بدین غریب ز بهر خدا نکرد بسیار امید داد مرا بر وفای خویش لیکن ز صد امید یکی را وفا نکرد کوس جفا و جور بزد در دیار جان بر عاشقان خویش دل و دین رها نکرد کردیم جان به ناوک دلدوز او اسیر احسنت و راستی که یکی را خطا نکرد یک ذره در وجود من خسته دل نماند کاندر زمان عشق تو میل هوا نکرد ننشست مدّعی ز تکاپوی در جهان تا عاقبت مراد دل از ما جدا نکرد یک پیرهن ز وصل نپوشید بیش جان کاندر غم فراق رخ او قبا نکرد ای دل ز دوست جمله جهان کام یافتند لیکن به حال زار تو غیر از جفا نکرد جهان ملک خاتون