جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۴۸۰: نه صبر از وصل جانان می توان کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه صبر از وصل جانان می توان کرد نه هجران بر خود آسان می توان کرد نه با دل بر توان آمد به تدبیر نه از وصل تو درمان می توان کرد نه سرّ عشق با کس می توان گفت نه منع روز هجران می توان کرد نه ز لعل تو کامی می توان یافت نه ترک آب حیوان می توان کرد اگر بر جان کند حکمش روانست خلاف امر سلطان می توان کرد به عید روی آن ماه دل افروز دل و جان هر دو قربان می توان کرد تو می دانی که دایم زندگانی به بوی وصل جانان می توان کرد دلم را یک شبی بر خوان وصلش ز لعل دوست مهمان می توان کرد بگفتا صبر کن در کار وصلم صبوری از دل و جان می توان کرد اگر جان از جهان خواهد به فرمان چه گویم ترک فرمان می توان کرد؟ جهان ملک خاتون