جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۴۵۱: چشم خواب آلود او بنگر که چون دل می برد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم خواب آلود او بنگر که چون دل می برد درد عشقش از دل ما صبر مشکل می برد گر گمان دارد که بر گردم من از کویش به جور شک ندارم کان نگارم ظنّ باطل می برد موج دریای بلای عشق او بالا گرفت لاجرم ملاح جان کشتی به ساحل می برد ز اب دیده من درخت قامتت پرورده ام باغبان چون سعی کرد از میوه حاصل می برد تا به دست آرد به خون دل ز هر سو توشه ای در جهان نامرادی رنج سایل می برد ای دل محزون نظر کن کز جفای روزگار ای بسا دانا که اکنون جور جاهل می برد ای بسا بار گنه کز این جهان بر دوشم است زان سبب شخص ضعیفم بار کاهل می برد زینهار ای دل تو غم کمتر خور و در ماه پیچ در خیال روی دلبر کان غم از دل می برد جهان ملک خاتون