جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۴۳۷: تو نظر کن که بت من چه جمالی دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو نظر کن که بت من چه جمالی دارد بر لب چشمه حیوان خط و خالی دارد مه و خورشید بهم کس نتواند دیدن تو ببین بر سر خورشید هلالی دارد هست خوبان جهان را همه حسن و خط و خال دل من با سر زلفین تو حالی دارد در شکنج سر زلف تو وطن ساخت دلم وز فروغ مه و خورشید ملالی دارد گر تصوّر کند آن یار که من از در او باز گردم به جفا فکر و خیالی دارد تو مکن تکیه برین دور جفاجوی که هم محنت و دولت ایام زوالی دارد حسن چون یافت کمالی بکند میل زوال حسن روی تو بهر لحظه کمالی دارد حسدم نیست به مال و نه به جاه و نه به ملک بر کسی هست که با دوست وصالی دارد چون وصالم ز جمال تو میسّر نشود مردم دیده ی من خیل خیالی دارد جهان ملک خاتون