جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۳۶۱: تا دل سرگشته ام چون زلف او سودا گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا دل سرگشته ام چون زلف او سودا گرفت از بر من رفت جان و در دو زلفش جا گرفت من که شیدایی آن زلف سیاه سرکشم دامنت را گر بگیرم نیست بر شیدا گرفت تا برفت از پیش چشمم آن رخ چون آفتاب مهر روی همچو ماهش در دلم مأوا گرفت آه دردآلود من از سقف مینایی گذشت .............................................ا گرفت تازه می گردد دماغم از نسیم صبحدم تا نگار مشک بوی من ره صحرا گرفت درّ دریای وصالت را همی جستم به آه آتش آهم ببین کاندر دل دریا گرفت ای جهان زین بیش گرد کار عشق او مگرد کز دو لعل آبدارش آتشی در ما گرفت جهان ملک خاتون