جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۳۳۶: آن چه شوریست ز عشق تو که اندر می نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن چه شوریست ز عشق تو که اندر می نیست وآن چه سرّیست ز اسرار تو کاندر نی نیست در فراق تو مرا جان به لب آمد آخر اثر وصل تو ای دوست بگو تا کی نیست با دل خسته هجران کش خود می گویم هیچ شب نیست که او را سحری در پی نیست صبر باید به سر کوی فراقت چه کنم چون مرا بهره بجز خون جگر از وی نیست آنکه یاد من دلخسته کند یک دم نیست دیده ای نیست که بیدار تو تا باقی نیست دل به یغما ببری چاره ی دردم نکنی تو خطایی بچه ای مال دل مافی نیست ماه فروردین کاو هست شبی خرّم و خوش هیچ اسباب طرب نیست که اندر وی نیست جهان ملک خاتون