جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۲۷۴: جز غم عشقت نگارا در جهانم هیچ نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جز غم عشقت نگارا در جهانم هیچ نیست خاک پایت را نثاری غیر جانم هیچ نیست من سری دارم فدای راه تو کردم از آن کز تو ای جان آشکارا و نهانم هیچ نیست در سرابستان عشقت همچو بلبل هر زمان غیر مدح روی چون گل بر زبانم هیچ نیست بوی وصلت در دماغ جان نمی آید از آن بر سر کوی تو شبها جز فغانم هیچ نیست یک زمان بخرام و بنشین در سراب چشم من در خیالم بین که جز سرو روانم هیچ نیست ای عزیز من نمی گویی که سالی یا مهی التماس از وصل تو جز یک زمانم هیچ نیست بوسه ای کردم تمنّا از لب چون نوش او گفت دندان طمع بر کن دهانم هیچ نیست گفتمش رحمی بکن بهر خدا بر جان من زآنکه جز لطف تو جانا در جهانم هیچ نیست گفت صبری پیش گیر و بیش از این زاری مکن گفتمش زین بیشتر صبر و توانم هیچ نیست جهان ملک خاتون