جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۸: آتشی کز غم هجران تو بر جان منست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آتشی کز غم هجران تو بر جان منست ز آن شرر در دو جهان ناله و افغان منست دردم ار هست ز هجر تو نگارا دانم لب جان بخش بتم مایه ی درمان منست چون بدیدم سر زلفین تو گفتم ای دل حال او بین بتر از حال پریشان منست چاره صبرست مرا در غم هجران چه کنم دل سرگشته خدا را نه به فرمان منست دوش همچون مه ده چار برآمد بر بام گفتم ای دیده ببین آن رخ جانان منست گفتم از عید رخت چند بعیدم داری گفت این لاشه بسی عید که قربان منست گفتمش تا به کیم در غم هجران داری گفت بسیار کسی بی سر و سامان منست گفتمش هم نظری کن تو بر احوال جهان گفت در کوی غمم او ز گدایان منست از جهان داریت ار نیست ملالی صنما چه شود گر تو بگویی که جهان زان منست جهان ملک خاتون