جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۹: مرغ جانم به سر کوی بتی در بندست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرغ جانم به سر کوی بتی در بندست به نسیمی ز سر کوی وفا خرسندست به کمانی که بود راست چو ابروی کجش تیر مژگانش تو گویی ز هواش افکندست درد دل هست بسی زان لب و رخ بر دل من لاجرم چاره ی درد دل ما گل قندست مرغ عشق رخ دلدار به منقار قضا گوییا مهر رخش در دل ما آکندست صبر گویند ضرورت بکن از صحبت یار کس چه داند شب ایام فراقش چندست عقل گفتا برو ای دل به جهان سیری کن گفت نتوان که به زلفش دو جهان پابندست این همه جور و جفا بر من مسکین ز چه روست چو تو دانی که جهان از دل و جانت بندست جهان ملک خاتون