جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۶: تا مرا دیده ز دیدار تو مهجور شدست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا مرا دیده ز دیدار تو مهجور شدست بی تکلف دلم از درد تو مهجور شدست تا برفتی ز برم ای بت بگزیده ی من صبر و آرام و قرار از دل ما دور شدست دل برفت از بر من تا تو برفتی ز برم واین زمان هم نفس آن مه منظور شدست نرگس شوخ ورا بین که چو شورانگیزست مست بودست و ببین باز چه مخمور شدست شمع و کاشانه ی جانی و جهانی دانم بی فروغ رخ زیبای تو بی نور شدست تا به من خیل خیال تو مظفّر گشتست لشکر عشق تو بر دل همه منصور شدست شهد شیرین لب او که دوای دل ماست نیک بنگر که ز آمد شد زنبور شدست شاهباز دل سرگشته که گردد به جهان باز پیش غم عشق تو چو عصفور شدست وصف رخسار ترا من نتوانم گفتن نازنینا به جهان حسن تو منشور شدست جهان ملک خاتون