جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۹: مرا دایم خیالت در ضمیر است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا دایم خیالت در ضمیر است مرا از روی خوبت ناگزیر است نیامد جز خیالت در دو چشمم از آن رو کاو به غایت بی نظیر است مرا صبر از رخت دانی چه باشد چنان صبری که طفلان را ز شیر است به بستان ملاحت سرو بسیار ولیکن قد او بس دلپذیر است دل و جان خواستم کردن نثارش دگر گفتم متاعی بس حقیر است مرا با رویش از جنّت فراغست مرا با او مغیلان چون حریر است صبا سوی من رنجور هجران ز مصر آمد مگر بوی بشیر است جوانی در هوایش رفت بر باد هزارم درد دل از چرخ پیر است بتا عمریست تا جان جهانی به دام زلف دلبندت اسیر است جهان ملک خاتون