جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۳: آنکه درمان برنتابد درد بی درمان ماست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنکه درمان برنتابد درد بی درمان ماست وآنکه سامانی ندارد حال بی سامان ماست آنکه شیدایی شد ای دلدار بر روی چو ماه گر بدانی همچو زلفت بخت سرگردان ماست خاک پایت گشته ام تا چند بر بادم دهی کاتشی زان لعل نوشین تو اندر جان ماست دارم اندر دل یکی دردی که فرماید طبیب ای عزیز من که نوش لعل تو درمان ماست آنکه رحمش نیست بر ما آن دل سنگین تست وآنکه خوابش می نگیرد دیده گریان ماست گفتم اندر برکشم یک شب قد چون سرو او عقل گفتا صبر کن کان سرو از بستان ماست گفتم اندر بوستان خوابم نمی گیرد چرا گل جوابم داد کاین آشوب از دستان ماست گفتمش سوزی فکندی در جهان آخر چرا گفت کای مسکین نظر کن کاین همه از آن ماست بحر عشق روی او با ما درآمد در سخن گفت مروارید لطفش بیشتر از کان ماست برف اگر با ما ندارد جانبی در فصل دی جانبش خواهم که او محبوب تابستان ماست جهان ملک خاتون