جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۸۳: تا که سرو قدت به پا برخاست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا که سرو قدت به پا برخاست دل مسکین ما ز جا برخاست در بهشت برین و باغ جهان چون تو سروی بگو کجا برخاست پای چوبینش بین که با قد تو شرم بادش بگو چرا برخاست قامتت را بدید سرو سهی در چمن بانگ مرحبا برخاست بوی زلفت رسید سوی جهان از نسیمی که از صبا برخاست در خیالم گذشت صورت دوست هوس وصل او مرا برخاست دل ما را به یک نظر بربود پرده از روی کار ما برخاست در غم روی تو دل مسکین از سر جانش بارها برخاست کردم از لعل او تمنّایی رو بگرداند چون گدا برخاست ای طبیب دلم چرا آخر از سر درد ما دوا برخاست چین ابرو گشاده بود مگر ترک ما از ره خطا برخاست هم ز لطفش در آمد از در ما از سر جنگ و ماجرا برخاست جهان ملک خاتون