جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۴۰: آه و صد آه از جفای چرخ بی سامان ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آه و صد آه از جفای چرخ بی سامان ما دل پر از دردست از او، او کی کند درمان ما ای نسیم صبحدم این بوی جان پرور بگو از کجا آورده ای در کلبه ی احزان ما از جفای چرخ جانم از جهان بیزار بود با تن آوردی به بوی نامه ی او جان ما با نگار شوخ بد عهدم بگویی زینهار رحمتی کن رحمتی بر دیده ی گریان ما هم ز روی لطف جانا یاد ما کن یک زمان چون ز یادت نیست خالی سینه ی بریان ما چون خضر من بار دیگر زندگی گیرم ز سر گر به دست جانم افتد چشمه ی حیوان ما گر سکندر جان بداد و چشمه ی حیوان نیافت نوش لعل جان فزایش هست باری جان ما ای مسلمانان ز دست دل به جان آمد جهان چاره ی او می ندانم، نیست در فرمان ما من طمع در عشق تو از جان و دل ببریده ام سر به پایت افکنم کز دست شد سامان ما سرو جان ما تویی اندر سرابستان خرام تا بیاساید ز شوق قامت تو جان ما جهان ملک خاتون