سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۱۳۷: آخرت روزی ز سلمان یاد میبایست کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آخرت روزی ز سلمان یاد می بایست کرد خاطر غمگین او را شاد می بایست کرد عهدها کردی که آخر هیچ بنیادی نداشت روز اول کار بر بنیاد می بایست کرد داد من یک روز می بایست دادن بعد از آن هرچه می شایست از بیداد، می بایست کرد اشک من از مردم چشمم بزاد آخر تو را رحمتی بر اشک مردم زاد می بایست کرد ای دل ای دل گفتمت: گر وصل یارت آرزوست جان فدا کن، هر چه بادا باد می بایست کرد صحبتش چون آینه، گر روبرو می خواستی پشت بر زر روی بر پولاد می بایست کرد گر تو شاهی جهان در روز و شب می خواستی بندگی حضرت دلشاد می بایست کرد سلمان ساوجی