سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۸۷: میکشم دردی که درمانیش، نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می کشم دردی که درمانیش، نیست می روم راهی که پایانیش نیست هر که در خم خانه عشق تو بار یافت برگ هیچ بستانیش نیست بندگان دارد بسی سلطان غم لیک چون من بند فرمانیش نیست هر که جان در ره جانانی نباخت یا ز دل دورست یا جانیش نیست خود دل مجموع، در عالم که دید کز عقب آه پریشانیش نیست چشم ترکت کو سیه دل کافری است هیچ رحمی، بر مسلمانیش نیست چشم آن انسان که عاشق نیست هست راست چون عینی که انسانیش نیست هر که چون سلمان به زلف کافرت نیستش اقرار، ایمانیش نیست سلمان ساوجی