سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۶۴: خواب مستی کرده چشمت، در خمار افتاده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خواب مستی کرده چشمت، در خمار افتاده است زلف مشکین تو، چون من، بی قرار، افتاده است چشم بیمار تو را میرم، که در هر گوشه ای چون من مسکین، بیمارش، هزار افتاده است کار کار افتادگان را باز می بین، گاه گاه خاصه، کار افتاده ای را کو، ز کار افتاده است پای را در ره به عزت می نه، ای جان عزیز زانکه سرهای عزیزان، بر گذار افتاده است جمله ذرات وجودم، غرق بحر حیرت، است زان میان این اشک خونین، بر کنار، افتاده است عشق و درویشی و بیماری و جور روزگار صعب کاری است و ما راهر چهار، افتاده است حال سلمان گر کسی پرسد، بگو، در کوی دوست بی نوایی، بی زری، بی زور زار، افتاده است سلمان ساوجی