حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۸۵۱: چرا ازشام زلف آن صبح تابان بر نمی آری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چرا ازشام زلف آن صبح تابان بر نمی آری؟ دمار از روزگار کفر و ایمان برنمی آری؟ نمی سازی چرا آزاد، از قید خودی ما را؟ دل از امّید و بیم وصل و هجران برنمی آری ز چشمت، موج بی پروا نگاهی، برنمی خیزد چه دیدی کز نیام این تیغ عریان برنمی آری؟ نمی سوزی به خاک نامرادی، تخم امّیدی که دود از خرمنم، ای برق جولان، برنمی آری به شکر خنده، نگشایی لب زخم اسیران را که شور محشر از خاک شهیدان برنمی آری دو روزی مانده باقی ساقی، ایام بهاران را ز قید توبه ام تاکی، پشیمان برنمی آری؟ شب وصل است ای دل، از جمالش دیده روشن کن سری چون شمع، تا کی از گریبان بر نمی آری؟ نمی بخشی گشاد، از شست بی باکی، نگاهی را که آهی از دل گبر و مسلمان برنمی آری حزین از کهنه دیر جسم، جان را، خیمه بیرون زن چرا این کعبه را از کافرستان برنمی آری؟ حزین لاهیجی