حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۸۳۶: سرت گردم، نمی پرسی تو هم دیوانه ای داری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرت گردم، نمی پرسی تو هم دیوانه ای داری؟ نه آخر ای چراغ چشم من، پروانه ای داری؟ نشد از یک نهانی دیدنی، برداری از خاکم چه بی پروا نگاه آشنا بیگانه ای داری نمک در ساغر حسنت، نریزد شور محشر هم که از خون شهیدان، هر طرف میخانهای داری نیم غمگین در میخانه را گر محتسب گِل زد که در گردش ز چشم مست خود میخانه ای داری تو شمع بزم اغیاری و دل می سوزد از حسرت نه آخر ای خرابت من، تو هم پروانه ای داری؟ اگر درکشور جانها، وگر درکعبه دلها به هر جا هستی ای زیبا صنم، بتخانه ای داری بنازم ای خدنگ ناز، زور دست و بازو را عجب در خاک و خون غلتاندن مردانه ای داری سپندآسا به رقص آورده ای ذرات عالم را بنازم عشق، هی، خوش گرمی افسانه ای داری حزین دست کدامین بی مروّت داده ا ی دل را؟ که آه دردناک و نالهٔ مستانه ای داری حزین لاهیجی