حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۸۱۶: رسید از عرق آن شاخ گل گلاب زده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رسید از عرق آن شاخ گل گلاب زده چو لاله عارض گلبرگش آفتاب زده روان ز هر رگ مویش می مغانهٔ ما سر از چغانه خوش و طره مشک ناب زده نهال سرشکن سرو قامتان چمن خرام، سیل صفت راه صد خراب زده شکرشکن به سخن، درد دل شنو به وفا نمک ز خنده به دلهای شیخ و شاب زده فکنده طره مشکین فروتر از سر دوش لبش کرشمه فروش و نگه شراب زده به جلوه آتش دلها چو شعله در شب تار ز حلقه حلقهٔ آن زلف پیچ و تاب زده گشود لب به سخن با من دل افتاده نگه گشاده کمین، ابروان عتاب زده من از شکیب، تهی کیسه وضع و او می گفت که ای وصال طلب، عاشق شتاب زده نمی توان ز بتان عاشقانه کام گرفت به خون دیده و دل جوش اضطراب زده ازبن مکالمه طومار شکوه پیچیدم قلم به حرف ستم های بی حساب زده میان شکر و شکایت به خود فرو رفتم نهفته دست نهادم به دل، حجاب زده ز دیده و دل پر خون برون مباد حزین خیال او که شبیخون به خیل خواب زده حزین لاهیجی