حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۸۰۷: سحر آمد ندا ز میخانه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سحر آمد ندا ز میخانه کای خرابات گرد دیوانه کنج مسجد گرفته ای تا کی؟ چه زیان داشت طور رندانه؟ سبحه در کف نشسته ای تا چند خیز و پیمان نما به پیمانه زین ندا جستم آنچنان از جا که ز آتش چنان جهد دانه چون نهادم درون میکده پا سرم آمد به چرخ، مستانه نگه گرم آشنا رویان کرد ما را ز خویش بیگانه دل و دین را زدند مغبچگان دو سه ساغر زدیم رندانه همه بر گرد یکدگر گشتیم شمع جان را شدیم پروانه در و دیوار جمله مست و خراب همه از جلوه های جانانه از صراحی گرفته تا خم می همه در های و هوی مستانه بود چون نخل طور شب همه شب در انا الله شمع کاشانه حرم کعبه را ز یاد نبرد طوف بیت الحرام بتخانه باده ها جمله صاف مشربها شیشه ها جملگی پریخانه در سراپردهٔ وجود حزین همه عشق است، باقی افسانه حزین لاهیجی