حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۶۸۶: عقل دور است از آن جهان که منم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عقل دور است از آن جهان که منم عشق داند مرا چنان که منم سره ام در قمار سربازی حبّذا سود بی زیان که منم چشم صورت حجاب اگر نشود عین معنی شود عیان که منم نوبهارم خزان نمی داند خرّم این باغ و بوستان که منم منم اینک، چه می تواند کرد مرگ با جان جاودان که منم؟ بر سرم سایهٔ همایی هست منگر این مشت استخوان که منم چشم بر راه جلوه ای بودم زد به دل حلقه ناگهان که منم رمهٔ عقل و هوش حیران است گر شعیبم و گر شبان که منم طالع و طبع کیمیا دانم بوالعجب شهرهٔ نهان که منم غیر خضر قلم نساخته تر لب ازین چشمهٔ روان که منم خشکی مشرب سرای خودی دور ازین بحر بی کران که منم تهی از باده کس ندیده حزین خسروانی خم مغان که منم حزین لاهیجی