حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۵۹۹: نگردد غرق طوفان کشتی بی لنگر عاشق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نگردد غرق طوفان کشتی بی لنگر عاشق بود دریا نمک پرورده ی چشم تر عاشق به گوش جان صلای شهپر جبریل می آید دمی کز شوق جانان می تپد دل در بر عاشق تغافل تا به کی؟ دیر آشنا، بیرحم، بی پروا چه می آرد ببین، آن تیغ ابرو بر سر عاشق چه استغناست یارب نشئهٔ مهر و محبت را؟ چو ماه نو ز خود سرشار گردد ساغر عاشق پریشان طره،گر دامن زنی سرگرمی دل را رود بر باد پیش از سوختن خاکستر عاشق دل افسرده ام را چشمهٔ خضر حقیقت کن به حرفی، ای مسیحای لبت جان پرور عاشق که تا آن طرف دامن می برد مشت غبارش را؟ نگردد گر تپیدنهای دل بال و پر عاشق ملامت کی کند سرگرمی شوریدگان ساکن؟ نگردد سنگ طفلان صندل دردسر عاشق حزین ، افسرده نتوان کرد آه آتشینت ر نخیزد شمع سان جز شعله از بوم و بر عاشق حزین لاهیجی