حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۴۹۰: خوشا دمی که مرا دیده از غبار برآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوشا دمی که مرا دیده از غبار برآید ز گرد هستیم آن نازنین سوار برآید همین بس است که خود چاک می زنم به گریبان ز دست کوته ما بیش ازین چه کار برآید؟ ز سرگذشته، به راهت نشسته ایمکه تاکی نگه به عربده، زان چشم میگسار برآید بغیر از اینکه به سرگشتگی جهان به سر آری دگر چه کام دل از دور روزگار برآید؟ چه آتشی ست حزین ، این که در جگر زده عشقت؟ به یک صفیر تو، دود از دل بهار برآید حزین لاهیجی