حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۴۵۹: خیالش گر چنین در خاطرم جاگیر می گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خیالش گر چنین در خاطرم جاگیر می گردد پس از مردن غبارم گرده ی تصویر می گردد بود تا می جوان، با او به صد جان عشق می ورزم مریدش می شوم از صدق دل چون پیر می گردد حذرکن ای سپهر از تیغ آه گریه آلودم نفس چون آب بردارد، دم شمشیر می گردد رهین منّت عشقم که افزود اعتبارم را شکست رنگ بر رخساره ام اکسیر می گردد غبار خاطرم انبوه شد، لختی فرو گریم بلی باران شود، چون ابر عالمگیر می گردد به خوان روزگاران دست خواهش را نیالایم که آخر کام نعمت خواره از جان سیر می گردد شدم شوریده خاطر از خیال گردش چشمی به هم این حلقه ها چون بسته شد زنجیر می گردد فلک طفل دبستان است طبع نکته سنجان را کبود از سیلی من، روی چرخِ پیر می گردد حزین از فکر آن شیرین دهن دایم گدازانم شود چون استخوانم آب، جوی شیر می گردد حزین لاهیجی