حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۴۳۱: شور سودای تو در کودکی، استادم بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شور سودای تو در کودکی، استادم بود کوه و صحرا همه جا عرصهٔ فریادم بود سختی هجر، نزد شیشهٔ ناموس به سنگ قاف تا قاف جهان بزم پریزادم بود رم آهوی ختن پیش دلم زانو زد سینه تا جلوه گه شوخی صیّادم بود ترک یادآوریش دفتر نسیانم داد آه اگر عهد فراموشی او یادم بود نعل وارون من از حلقهٔ گیسوی کسی ست که سری با شکن طرّهٔ شمشادم بود پیر شوریده سر صومعهٔ قدس منم یاد آن سلسله مو، حلقهٔ اورادم بود چشم بیدادگری، جرعه به خونم می زد مژه در قبضهٔ او، خنجر فولادم بود چارهٔ عقدهٔ خاطر نتوانستی کرد چون جرس در کف اگر پنجهٔ فولادم بود شب که این تازه غزل نقش، حزین ، می بستم قلمی سوخته از خامهٔ بهزادم بود حزین لاهیجی