حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۴۰۵: در دل سخت تو هر چند که جا نتوان کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در دل سخت تو هر چند که جا نتوان کرد دامن وصل تو از دست رها نتوان کرد به همین جرم که از کوی تو دور افتادم ترک عاشق کشی و منع جفا نتوان کرد دم غنیمت شمر و جام صبوحی مگذار طاعت پیر خرابات قضا نتوان کرد سر قدم ساخته، از خویش رود سالک عشق سفر کوی خرابات به پا نتوان کرد گر کند عشوه گری مغبچهٔ باده فروش دل و دین نیست متاعی که فدا نتوان کرد دیده هر کس روش ناز تو را می داند که ملامت به من بی سر و پا نتوان کرد آب تیغ تو نشد قسمت ما تشنه لبان جور ازین بیش به ارباب وفا نتوان کرد گر گشایی گره از گوشهٔ ابرو چه شود؟ عقدهٔ خاطر ما نیست که وا نتوان کرد زاهد از بزم حریفان به سلامت برخیز عشق و جانبازی و رندی به ربا نتوان کرد دوش می گفت طبیبی به سر بالینم درد عشق است، دریغا که دوا نتوان کرد سر مگر در ره تیغ تو بیفتد چون گوی ورنه از گردنم این دین ادا نتوان کرد غمت اندیشهٔ یاران همه از یادم برد در بیابان طلب رو به قفا نتوان کرد این حدیثی ست که هرگز نپذیرد پایان عرض جور تو به دیوان جزا نتوان کرد سر به سر دفتر افسانهٔ ما یک حرف است سخن عشق ازبن بهتر ادا نتوان کرد می برد مصرع حافظ دلم از دست حزین تکیه بر عهد گل و باد صبا نتوان کرد حزین لاهیجی