حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۳۸۸: حاشا که دل به درد تو دادن نهان بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حاشا که دل به درد تو دادن نهان بود جان را کسی به هر چه خرد، رایگان بود حکم نگاه مست تو ای سیل عقل و دین چون موج باده، در دل رگها روان بود غافل - ز نشئهٔ عشق کهن اسان چندانکه سالخورده شود، نوجوان بود یا رب مباد در کف زال فلک اسیر شهباز همّتی که بلند آشیان بود مشکل حکایتی ست که فکر طبیب عشق عاجز به چارهٔ دلِ نامهربان بود آگه کسی چو من ز دل سخت چرخ نیست آهم چو صبح، هم نفس آسمان بود باشد به لفظ، الفت معنی حزین درست تا این شکسته پا قلمت، در میان بود حزین لاهیجی