حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۲۷۵: تو را نمودم و گفتم به دل، که یار این است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو را نمودم و گفتم به دل، که یار این است به خون خود زده ای دست، اگر نگار این است کف بریدهٔ بی نسبت پرستاران به بستر تو گل افشانده، خار خار این است میانهٔ تو و آیینه شد صفای خوشی میانهٔ من و دل، هر نفس غبار این است مگر به آن لب شیرین رسد پیام دلم چو نی حلاوتم از ناله های زار این است ستم رسیدهٔ اوییم و فارغ است دلش یکی ز جمله ستم های بی شمار این است به هر چه دیده گشودیم رفت و داغ بجاست چمن فروزی گل های اعتبار این است ز هر که ذائقه گیرد، عوض دهد نعمت یکی ز بی مزگی های روزگار این است حزین به صفحهٔ گیتی به یاد دیده وران نوشتم این دو سه مصرع که یادگار این است حزین لاهیجی