حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۲۷۱: غبار کلفت ایام، آشنا نگذاشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غبار کلفت ایام، آشنا نگذاشت میان آینه و عکس من صفا نگذاشت خیال جلوه نازش، بهانه می طلبید به سینه شیشهٔ دل را شکست و پا نگذاشت تو آمدی و من از خویش منفعل ماندم نثار راه تو جان داشتم، حیا نگذاشت هلاک گوشهٔ دامان بی نیازی تو به شمع کشتهٔ من منت صبا نگذاشت کرشمه نیم نگه کرده بود با مردم مروّت دل بیگانه آشنا نگذاشت شبانه شکر تو را داشت زیر لب نفسم به حیرتم که چرا چشم سرمه سا نگذاشت حزین از آن سگ کو، تا به حشر ممنونم که استخوان مرا زلّهٔ هما نگذاشت حزین لاهیجی