حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۲۰۳: بی شمع می، به بزم دل و دیده نور نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی شمع می، به بزم دل و دیده نور نیست از بادهٔ شبانه گذشتن، شعور نیست اکنون که، ساقی از پی هم جام می دهد بستان، مگر خدای تو زاهد، غفور نیست؟ یک ره اگر به پرسشم آیی چه می شود؟ کوی تو را به کلبه ما راه، دور نیست آرام دل جدا ز تو، ممکن نمی شود تا رفته ای تو، مجلسیان را حضور نیست از حد مبر تغافل و بی مهری و جفا این شیوه ها سزای دل ناصبور نیست یک قطره خون دل چقدر طاقت آورد؟ یاد رخت به سینه،کم از برق طور نیست تا می توان حزین ، بسرا حرف عشق را زاهد اگر کنایه نفهمد، قصور نیست حزین لاهیجی