حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۲۰۲: کام، آشنا به ماحضر روزگار نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کام، آشنا به ماحضر روزگار نیست جز زهر غصه در شکر روزگار نیست داندکسی که محنت هستی کشیده است دردی بتر، ز دردسر روزگار نیست آسوده اند از غم ایام، بیخودان در ملک وحشتم، خبر روزگار نیست نعلم چو آفتاب ز جایی در آتش است سودی امیدم، از سفر روزگار نیست درباب، فیض صبح بناگوش یار را تاثیر فیض، با سحر روزگار نیست زلفش حوالهٔ دل شوریدگان کند هر فتنه ای که زیر سر روزگار نیست از خود جدا نشسته و آسوده خاطرم کاری مرا به شور و شر روزگار نیست داری طمع ز دیدهٔ شوخ ستارگان آب حیا، که در گهر روزگار نیست حشم بد زمانه بود درکمین ما خرم کسی که، در نظر روزگار نیست دارد حزین ، اگر چه ره عشق خارها امّا، چو راه پر خطر روزگار نیست حزین لاهیجی