حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۱۹۵: آمد آن شمع شبی بر سر و، سامانم سوخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آمد آن شمع شبی بر سر و، سامانم سوخت جستم از جای چنان گرم، که دامانم سوخت غنچهای غارت ایام به گلشن نگذاشت غم تنهایی مرغان گلستانم سوخت مدتی شد که ز دشت آبله پایی نگذشت جگر از تشنگی خار بیابانم سوخت من که در صومعه سرحلقهٔ دین دارانم نگه کافر آن مغبچه ایمانم سوخت نفس سوخته، در سینه نگهدار حزین این چه افسانهٔ گرم است که مژگانم سوخت حزین لاهیجی