حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۱۹۰: شمع سان با تو شبم رفت و تمنا مانده ست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شمع سان با تو شبم رفت و تمنا مانده ست همه تن صرف نظر گشت و تماشا مانده ست به امیدی که فتد در دل برقی رحمی خرمن ما گره خاطر صحرا مانده ست صبح محشر شد و افسانهٔ زلفش باقی ست شب درین قصه به سر رفت و سخنها مانده ست در ره عشق هنوزم سر سودا باقی ست دستم ار گشته تهی، آبلهٔ پا مانده ست نشئهٔ باده دهد، ذکر مدامی که مراست رشتهٔ سبحه ام از پنبهٔ مینا مانده ست دامن حسن، ملامت کش آلایش نیست یوسف آزاده و تهمت به زلیخا مانده ست دل بی طاقتی از عشق به جا مانده حزین خاطر نازکی از باده به مینا مانده ست حزین لاهیجی