حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۱۷۴: یاری که غمی می برد از یاد، شراب است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یاری که غمی می برد از یاد، شراب است خون گرمی اگر هست درین بزم، کباب است ناصح مدم افسون، که خراباتی عشقیم این گوش، پر از زمزمهٔ چنگ و رباب است هر جا که دلی بود به معمورهٔ امکان در عهد تو ای خانه برانداز، خراب است خاکستر دلها، همه بر باد فنا رفت برق نگهت باز چرا گرم عتاب است؟ دیدار طلب باش که در دیدهٔ مردان آسودگی هر دو جهان یک مژه خواب است در راه تو، چون گرد فشاندیم ز دامن بی تابی و صبری که درنگ است و شتاب است گاهی شرر از دیده فرو ریزد و گه اشک کز لعل می آلود تو، در آتش و آب است هنگامهٔ معشوق بود گرم ز عاشق از آتش دلهاست که آن طرّه به تاب است از دلق می آلود مپرسید حزین را کایام گل و جوش مل و عهد شباب است حزین لاهیجی