حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۱۶۲: عهد پیرانه سری، عشق جوان افتاده ست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عهد پیرانه سری، عشق جوان افتاده ست جوش ایّام بهارم، به خزان افتاده ست در فضایی که زند موج طلب، حیرت ما کعبه، سرگشته تر از ریگ روان افتاده ست عشق می گویم و چون شمع، لبم می سوزد راز پنهان من امشب، به زبان افتادهست از سر کوی تو نَبوَد رَهِ بیرون شدنم بس که بر روی هم اینجا، دل و جان افتاده ست به ادایی دو جهان دین و دل آرد به کمند پیچ و تابی که در آن موی میان افتاده ست نگه شوخ تو، در خار و خس هستی ما گرمتر از نفس سوختگان افتادهست مد احسان رسا، قامت یار است حزین همه جا سایهٔ آن سرو روان افتاده ست حزین لاهیجی