حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۹۲: بس که چون صبح زند دم ز صفا سینه ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بس که چون صبح زند دم ز صفا سینه ما صورت کین، همه مهر است در آیینه ما دو حریصیم که تا محشرمان سیری نیست ما ز مهر تو، دل سخت تو ازکینهٔ ما می نهد شیر محبت به فراغت پهلو نیستانی شده از تیر جفا، سینه ما پرده از کار ریا، عشق نگیرد ز کرم مصلحت هاست درین خرقهٔ پشمینهٔ ما داد بر باد، تف عشق تو خاکستر دل همچنان شعله زند خاطرت ازکینه ما به هوای گل رخسار تو در رقص بود شعلهٔ عشق در آتشکدهٔ سینهٔ ما ذره آسا به هوای تو، سراپا مهریم در دل رشک، گره چون نشودکینه ما؟ بندهٔ جام شرابیم حزین ، زانکه برد لوث آلودگی، از خرقه پشمینه ما حزین لاهیجی