حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۸۸: به سر گسترده دارد ظلّ عالی، خیل نازش را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به سر گسترده دارد ظلّ عالی، خیل نازش را مخلّد باد یا رب سایه، مژگان درازش را فسون عاشقیّ ماست با خال و خم زلفش که بازی می تواند برد، مار مهره بازش را؟ قبول سجده را لازم بود، محراب ابرویی به کیش من قضا باید کند زاهد نمازش را هنوز آن شمع بی پروا، نبودش محفل افروزی که از دل داشتم پروانهٔ سوز و گدازش را برد عشّاق را فریاد من تا کعبهٔ کویش حدی شد ناله ام، صحرا نوردان حجازش را من و نقش قدم، درکوی او زادیم، هم طالع سرا پا یک جبین سجده ام، خاک نیازش را به دلتنگی خوشم کز پرده بر ناید غم عشقش چو بو، در پرده پنهان کرده ام از رشک، رازش را مرصع کار، از لخت دل شورنده سر دارم شکن های پریشان طرّهٔ سنبل طرازش را ندارم شکوه در راه محبّت از سر خاری به پای بی خبر طی کرده ام شیب و فرازش را هوس دارد که سازد تار جان پیوند هر مویش اگر محمود می برّد سر زلف ایازش را حزین از ناله خامش گشت و تحسینی نفرمودی به این جادودمی ها، خامه افسانه سازش را حزین لاهیجی